دفتر روانشناسی فاطمه حسینی پناه

زندگی بافتن یک قالیست ، نه همان نقش ونگاری که خودت می خواهی
نقشه را اوست که تعیین کرده ، تو دراین بین فقط می بافی
نقشه را خوب ببین! نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند؟!

بایگانی

۸ مطلب در آبان ۱۳۹۹ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزه های فضایل اخلاقی دین محور، بر بهبود شکل گیری هویت دینی نوجوانان انجام گرفت. روش مطالعه نیمه تجربی، از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری، دانش آموزان پسر مقطع متوسطه 14-17 ساله، که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای، تعداد 30 نفر انتخاب شدند و در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل قرار گرفتند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه هویت دینی استفاده شد. گروه آزمایش، تحت مداخله آموزه های فضایل اخلاقی قرار گرفت. داده ها با استفاده از روش تحلیل کواریانس چندمتغیره انجام شد. نتایج نشان داد آموزه های فضایل اخلاقی بر بهبود شکل گیری هویت دینی منع شده، زودرس، آشفته و موفق مؤثر بود، ولی بر هویت دینی کلیشه ای اثربخش نبود. آموزه های اخلاقی مبتنی بر دین، می تواند آگاهی و تعهد به ارزش های بنیادین دینی را افزایش داده، بر شکل گیری هویت دینی موفق تأثیرگذار باشد.

 

خلاصه :

"ازآنجایی‌که افراد از طریق اخلاق به توانایی انطباق رفتار خود با معیارهای صحیح دست پیدا می‌کنند و این توانایی، در سه زمینه تشخیص درست از نادرست، ایجاد یک نظام ارزشی اخلاقی و یادگیری انجام عمل طبق اصول و معیارهای اخلاق دینی ظاهر می‌شود و چنین مؤلفه‌هایی از طریق آموزش و توضیح ارزش‌ها، الگوهای نقش و تقویت گروهی صورت می‌پذیرد و نیز با توجه به پژوهش‌هایی که نشان داده افرادی که به سوی دستاوردهای هویتی پیش رفته‌اند، سطوح بالاتری از اعتقادات و اعمال مذهبی را بیان می‌کنند و روحیه سازش‌پذیری بالاتری دارند و قوه استدلال عاقلانه آنها ارتقا می‌یابد و همچنین با توجه به نقش مهم نوجوانان برای هویت ملی اسلامی، توجه به رشد اخلاق و شکل‌گیری هویت دینی موفق بیش از پیش ضروری است. تبیین این مسئله، در دیدگاه رست که انگیزش و هویت اخلاقی را وابسته به اولویت‌های ارزشی فرد و بخصوص اهمیتی که آنها برای ارزش‌های اخلاقی و فرهنگ بومی‌ در برابر سایر ارزش‌ها قائلند می‌داند مشهود است، نوجوان با آگاهی و شناخت تجارب و احساسات دینی، پایبندیش به جوهر دین و ارزش‌های بنیادین اخلاقی بیشتر شده، تعلق و تعهدش به مشارکت در اعمال و آیین جمعی دینی و فراگیر بودن این ارزش‌ها ارتقا یافته، مراحل اکتشاف و تعهد را آسان‌تر طی می‌کند (میری و همکاران، 2010). Kaplan, A, & Flum, H, 2010, Achievement goal orientations and identity formation styles, Educational Research Review, v."

faen

  • فاطمه حسینی پناه
  • ۰
  • ۰

روان شناسان دین چه می کنند؟

برای روشنتر شدن تعریف، بهتر است بدانیم روانشناسیِ دین عملاً چه کاری انجام مـی دهـد وروا نشناسان دین چه میکنند. افزون برنظریهپردازی های کلان، برای نمونه، مـی تـوان از تحلیـلروا نشناختی مفاهیم وآموزههای دینی نام برد. اول باید ببینیم مقصود از »تحلیـل روان شـناختی « چیست. مقصود از این عنـوان، توصـیف علمـی (شـامل تعریـف، جـدول نشـانگان و مقیـاس سنجش)، پیدایش، رشد، تبیین، آسیبشناسی و پیامدهای موضوعات دینی اسـت. بـرای مثـال، تقوا، مفهومی است که در دین آمده است؛ روا نشناسی دین م یتواند به ما کمک کند تا توصـیفعلمی دقیقی از این مفهوم به دست آوریم، نحوۀ پیدایش و مسیر رشد آن را پیگیری کنـیم، علـترخ دادن این حالت را تبیین نماییم، آسیبها و موانع رشد آن را برشماریم و درنهایت، پیامـدها ونتایج آن را بیان کنیم. تحلیل روان شناختی با این ویژگیها را میتوان در پنج حوزه پی گرفت: 

1مفاهیم انسانشناختی. برای مثال، در قرآن، مفاهیمی همانند هلوع (معارج ،91)، جزوع (معـارج،02)، منوع (معارج ،12)، ظَلَوم (احـزاب،27)، جهـول  (احـزاب،27) و امثـال آنهـا، بـرای توصـیفحال تها و  ویژگیهای انسان آمده است که قابل تحلیل  روانشناختی اند؛ چه از نظـر توصـیف مفـاهیمآنها، چه به لحاظ سیر تکوین و رشدشان و چه از جهت پیامدها و نتایجی که دارند و... .  2 مفاهیم اعتقادی. برای مثال، ایمان که جزء محوری ترین مفاهیم اعتقادی دین اسـت، با یـ د زیر ذر هبین روان شناسی دین قرار بگیرد تا ماهیت آن و فرقش با مفاهیم نزدیکی نظیر امید، اعتماد و عشق بیشتر روشن شود. تبیین این مفهوم و آسی     بها و موانع پیش روی آن، م یتواند به ما یاری رساند برای افزایش ایمان و معنویت در جامعه، بهتر برنامه ریزی کنیم  .

3مفاهیم ارزشی و اخلاقی. اگر دین را سه بخش بـدانیم (عقایـد، احکـام و اخـلاق) بخـشمهمی از آن، اخلاقیات است؛ مفاهیمی نظیر توبه، تواضع، حسد و مانند آن. می توان بـا تجزیـه وتحلیل و سنجش برخی از این مفاهیم مانند حسد که از دیدگاه دین، بیماری شـمرده مـی شـوند،جدول هایی برای علائم، سیر تکوین و رشد، و ابعاد گونـاگون انگیزشـی، بـدنی و شـناختی آنهـاترسیم کرد و در اختیار مشاوران و روان شناسان بالینی قرار داد تا شناخت ایننوعبیماری ها برای آنان راحت تر شود. 

  4 مناسک و شعائر دینی. روا نشناسی دین م یتواند مفاهیمی نظیر نماز، روزه، حـج ، زیـ ارت و امثال آنها، و نیز سیر تکوین و عوامل پیدایش حالت های خاصـ ی را کـ ه هنگـام انجـام دادن ایـ ن اعمال در فرد رخ م یدهند، ترسیم کرده ،به درک بهتر آنهـا کمـ ک کنـد. مراسـم سـوگواری امـامحسین(ع) نیز نمونه مناسبی برای چنین تحلیل های روا نشناختی است.  5 گزارههای دینی. برای تحلیل  روانشناختی آموزه های دینی، م یتوان سراغ گزاره هـا ی دینـ ی نیز رفت. برای مثال، اینکه:» أَلاَ بِذِِکرِ اللّهِ تَطْمَئِِنُّ  الْقُلُـوبُ؛ ذکر خدا موجب آرامش روانـ ی اسـت « (رعد ،28) یا» إِنَّ  الصَّ لَاةَ تَنْهََی عَنِ الْفَحْشََاء وَالْمُُنکـرِ؛ نماز انسان را از گناه و انحراف بـازمی دارد« (عنکبوت ،45) و  دهها نمونه دیگر از این دست، موارد مناسبی برای این نوع تحلیل هستند. 

  • فاطمه حسینی پناه
  • ۱
  • ۰

گوردن آلپورت (Gordon Allport، ۱۹۶۸)، که به عنوان پدر روان شناسی شخصیت شناخته شده است، با نظر استاد آلمانى خود، اسپرانگر (Spranger، ۱۹۲۵) درباره اهمیت دین براى روان انسان موافق بود. از جمله مطالب بسیار مهمى که آلپورت (۱۹۴۸) به آن اشاره مى کند، این است که میل و گرایش دینى یک عامل مستقل و خودمختار در شخصیت انسان بوده، و تمام اجزاء دیگر شخصیت را در یک سیستم واحد کلى وحدت مى بخشد. او در بررسى شخصیت انسان متوجه شد که کل زندگى انسان یک وابستگى اساسى به ایمان دارد. او هم چنین تلاش کرد تا روش هایى براى سنجش ارزش هاى دینى ابداع کند (Allport، Vernon، and Lindzey، ۱۹۷۰).
آلپورت (۱۹۶۶) هم چنین مفهوم جهت گیرى دینى درون گرایانه (intrinsic orientation) و برون گرایانه (extrinsic orientation) را مطرح کرد. جهت گیرى مذهبى برون گرایانه، سودمدار بوده و در خدمت علائق غیر دینى فرد، مانند علائق اجتماعى و یا اقتصادى است. جهت گیرى مذهبى درون گرایانه، به تعبیر آلپورت، کل زندگى را غرق در انگیزش و معنا مى کند و الهام بخش عبادت بوده، عبادتى که هدف از آن قرب به پروردگار است نه برآورده ساختن اهداف دیگر زندگى(۱۹۶۱). از آن چه ذکر شد، حاصل مى گردد که روان شناسان درباره نقش دین در روان انسان داراى دیدگاه ها و رویکردهاى مختلف و متفاوتى هستند، ولى همه در یک مطلب با هم اتفاق نظر دارند و آن این که دین را نمى توان به عنوان یک منبع حقیقت معتبر و ارزش مند، که از طریق آن دانش مربوط به روان انسان استخراج شود، تلقى کرد. بلکه روان شناسى خود را بالاترین و کامل ترین منبع علم براى روان انسان دانسته و به این لحاظ بود که به خود اجازه داد، دین را مورد بررسى و ارزش یابى قرار دهد.

 

  • فاطمه حسینی پناه
  • ۰
  • ۰

دین‌ و دینداری‌

 

دین‌ از پدیده‌های‌ پیچیده‌ای‌ است‌ که‌ با تکیه‌ صرف‌ بر بخش‌ «هشیار» روان‌ قابل‌ توجیه‌ و تبیین‌ نبوده‌ و نیست. از این‌ رو، تا قبل‌ از کشف‌ ناهشیار، روان‌شناسان‌ در توضیح‌ این‌ پدیدة‌ انسانی‌  ناکام‌ بودند. فروید با کشف‌ ناهشیار، فراخترین‌ ساحت‌ وجودی‌ آدمی‌ را که‌ گرچه‌ ناشناخته‌ بود ولی‌ مبنای‌ شکل‌گیری‌ همة‌ رفتارها و عملکردهای‌ او بود بر ملا کرد و به‌ خوبی‌ نشان‌ داد که‌ منشأ افعال‌ آدمی‌ برخاسته‌ از بُعد ناهشیار است. هرچند چنان‌ مفتون‌ این‌ کشف‌ بزرگ‌ شد که‌ دو مشکل‌ اساسی‌ را نادیده‌ گرفت. نخست‌ آنکه‌ با غریزی‌ کردن‌ ناهشیار، دامنة‌ آن‌ را بسیار تنگ‌ و محدود کرد و سپس‌ با رنگ‌ زدن‌ به‌ عقدة‌ ادیپ‌ و مسائل‌ جنسی‌ به‌ کلی‌ آن‌ را نا کارآمد ساخت‌ و لذا هیچ‌گاه‌ نتوانست‌ در تحلیل‌ نقش‌ این‌ بیکرانة‌ وجود آدمی‌ در دین‌ موفقیتی‌ کسب‌ کند. تحلیل‌ او از دین‌ تحریفی‌ از دین‌ بود که‌ در نهایت‌ مقبول‌ جامعة‌ علمی‌ و خصوصاً‌ روان‌شناسان‌ نیفتاد و دیگران‌ را بر آن‌ داشت‌ تا ایرادات‌ وی‌ را با حفظ‌ اصل‌ وجود «ناهشیار» برطرف‌ نمایند

از جملة‌ این‌ روان‌شناسان‌ یونگ‌ است‌ که‌ دو تلاش‌ عمده‌ و مهم‌ انجام‌ داد: اول‌ آنکه‌ ناهشیار را از حالت‌ شخصی‌ -  غریزی‌ - بیرون‌ برد و به‌ آن‌ جنبة‌ «نوعی» بخشید تا آن‌ را گسترده‌تر سازد. دوم‌ آنکه‌ عقدة‌ ادیپ‌ را از سر راه‌ برداشت‌ و به‌ ناهشیار هرگز جنبه‌ جنسی‌ نداد. این‌ تلاشها گرچه‌ این‌ ساحت‌ وجودی‌ را گسترش‌ بخشید ولی‌ یک‌ اشکال‌ همچنان‌ باقی‌ ماند. اینکه‌ در پس‌ ناهشیار جمعی‌ نیز - همچون‌ ناهشیار شخصی‌ و غریزی‌ - جبری‌ نهفته‌ است‌ که‌ سرنوشت‌ آدمی‌ را پیش‌ از تولد به‌ دست‌ می‌گیرد و آینده‌ را بر مبنای‌ گذشته‌ رقم‌ می‌زند. لذا «ناهشیار جمعی» که‌ از این‌ حیث‌ فرویدی‌ است‌ مانند آن‌ از تبیین‌ بخش‌ عظیمی‌ از ساحتهای‌ وجودی‌ آدمی‌ ناتوان‌ گشت

اگر ناهشیار فرویدی‌ دایره‌ای‌ باشد، ناهشیار یونگی‌ دایره‌ای‌ با شعاع‌ بزرگتر است‌ که‌ همچنان‌ فقط‌ بخش‌ اندکی‌ از وسعت‌ بیکرانة‌ ناهشیار آدمی‌ را شامل‌ می‌شود. زیرا به‌ هر حال‌ به‌ تجربة‌ اجداد ما محدود می‌گردد و آن‌ گشادگی‌ واقعی‌ روان‌ آدمی‌ را نمایان‌ نمی‌سازد.

 

کوشش‌ فرانکل‌ بر آن‌ است‌ که‌ ضمن‌ نادیده‌ نگرفتن‌ این‌ کشف‌ بزرگ‌ از آن‌ اشکالها و تنگ‌ نظریها هم‌ رهایی‌ یابد و به‌ این‌ سبب‌ ناهشیار روحانی‌(Spiritual unconscious)  را طرح‌ می‌کند. ناهشیار جنسی‌ فروید و ناهشیار جمعی‌ یونگ‌ صرفاً‌ تحلیل‌ تجربه‌های‌ این‌ سویی‌ آدمی‌ است‌ ولی‌ او به‌ افق‌ دیگری‌ از ساحت‌ وجودی‌ آدمی‌ چشم‌ می‌دوزد که‌ معنوی‌ - روحانی‌ است‌ و امور والا و متعالی‌ چون‌ معنی‌ جویی، عشق، آزادی، اختیار، مسئولیت‌پذیری، وجدان، ابدیت‌ طلبی‌ و... را برخاسته‌ از این‌ ساحت‌ والای‌ وجودی‌ بر می‌شمارد که‌ ریشه‌ در اعماق‌ ناهشیار دارد. بدین‌ ترتیب‌ آدمی‌ نه‌ محکوم‌ عوامل‌ جبری‌ گذشته‌ است‌ و نه‌ حتی‌ اسیر وراثت‌ و دوران‌ کودکی‌ و «وراثت‌ را ارزشی‌ بیشتر از سنگهایی‌ که‌ از جانب‌ سازنده‌ رد یا پذیرفته‌ می‌شوند، نیست‌ و صد البته‌ که‌ خود سازنده‌ از سنگ‌ درست‌ نشده‌ است. به‌ همین‌ ترتیب‌ نقش‌ دوران‌ کودکی‌ از وراثت‌ هم‌ کمتر است»() (بر خلاف‌ رأی‌ فروید

در مواجهه‌ با دین‌ و دینداری‌ نیز همین‌ نظر را دارد و از آنجا که‌ همچون‌ سایر روان‌شناسان‌ نمی‌تواند به‌ همه‌ وجوه‌ و جنبه‌های‌ دین‌ توجه‌ کند (چون‌ اساساً‌ روان‌شناسی‌ چنین‌ شأنی‌ ندارد)، تنها به‌ جنبه‌های‌ رفتاری‌ آن‌ می‌پردازد و لذا در زمینة‌ منشأ و خاستگاه‌ دین، تعریف‌ دین، تحول‌ دینی، آثار دین‌ و تعارض‌ علم‌ و دین‌ به‌ بحث‌ و بررسی‌ پرداخته‌ است. 

 

 

  • فاطمه حسینی پناه
  • ۰
  • ۰

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از اسلام آنلاین، کشیش میشل لو لانگ از فرانسه درباره نتایج این نظرسنجی اظهار داشت: تجارب گذشته نشان می دهند که ایدئولوژیهای ساخت بشر نتوانسته اند دین را از زندگی ما خارج کنند.

وی افزود: دین بر خلاف سکولاریسم یا سایر ایدئولوژی های بشری، با نیازهای معنوی ما همسان بوده و پرسشهایی که بشر نیاز دارد درباره زندگی، زندگی پس از مرگ، سرنوشت و تقدیر بداند را پاسخ می دهد.

محققان از 90 نفر در سراسر فرانسه پرسیده اند که آیا دین برای آنها مهم است یا خیر که 70 درصد فرانسوی ها به یکی از سه دین آسمانی تعلق داشته و 6/27 درصد آنها ملحد محسوب می شوند.

64 درصد آنها خود را کاتولیک، سه درصد مسلمان، ½ درصد پرتستان و 6/0 درصد یهودی توصیف کرده اند.

کشیش لانگ همچنین تلاشهای اتحادیه جماهیر شوروی را برای رهایی از اعتقادات دینی بیهوده توصیف کرد و گفت: این ایدئولوژی ( کمونیسم) ثابت کرده که با موفقیت رو به رو نمی شود و اماکن نیایشی بار دیگر فعالیت خود را آغاز کردند.

وینسن گیسیر جامعه شناس فرانسوی نیز اظهار داشت: این تحقیق اخیر خط تمایزی میان یک کشور سکولار و یک جامعه معنوی کشیده است.

وی ضمن تصدیق موفقیت فرانسه در سکولار کردن نهادهای خود

اظهار داشت: سیاستهای سکولار تأثیر اندکی بر جامعه فرانسه دارد و این جامعه هنوز هم مشتاق معنویت است.

گیسیر گفت: نخبگان فرانسه در باره این امر که سکولاریسم می تواند جایگزین دین شود اشتباه کردند، آنها می خواستند سکولاریسم را دین رسمی قرار دهند اما از این حقیقت اطلاع نداشتند که سکولاریسم یک نظام نهادی برای تنظیم جامعه و نهادهای کشوری است.

روز 9 دسامبر 1905، فرانسه قانونی را مبنی بر جدایی دین و کلیسا به تصویب رساند، بیطرفی دولت، آزادی عمل به دین، قدرت عمومی مربوط به کلیسا سه اصل این قانون محسوب می شوند.

بر اساس آمار مذهب کاتولیک بین 83 تا 88 درصد جمعیت، مسلمانان این کشور بین 5 تا 10 درصد جمیعت ، پروتستانها دو درصد و یهودیان یک درصد از جمعیت این کشور محسوب می شوند.

اقلیت مسلمان فرانسه بزرگترین جامعه اقلیت اروپا محسوب می شوند.

  • فاطمه حسینی پناه
  • ۱
  • ۰

فروید و روان‌شناسى دین

فروید، خود را یهودى رها شده، شکاک و کاملاً بى‌دین مى‌دانست. او بى‌دینى معمولى نبود، بلکه از دین یا دست‌کم از باورهاى کاتولیک‌ها در فرایبرگ و وین تنفر داشت. او در پاسخ نامه رنه لافورگ که از او خواسته بود به دلیل هجوم نازى‌ها فرار کند، نوشت: «دشمن واقعى، نازى‌ها نیستند، بلکه دشمن واقعى دین و کلیساى کاتولیک است».

مى‌توان گفت فروید نه‌تنها از سنت کاتولیک نفرت داشت، بلکه از اعمال دینى یهود نیز متنفّر بود. فروید با بى‌رغبتى، دعاهاى عبرى مراسم ازدواجش را فرا گرفت و پس از ازدواج نیز، با سنگدلى تمام، همسرش را از آموزه‌هاى یهودى باز داشت. فرزندانش نیز مجبور بودند به دور از هر گونه آموزش‌هاى تکالیف دین یهود، پرورش یابند؛ زیرا او تمامى شعائر دینى را از خانواده‌اش دور مى‌داشت.

وى دین را امورى روانى مى‌دانست که به خارج فرافکنى مى‌شود و حتى اسطوره‌هاى بهشت و هبوط انسان، خدا، خیر و شر و جاودانگى و غیره را به همین صورت تبیین مى‌کرد.

خلاصه تحلیل فروید از دین

تحلیل فروید از دین، سه جنبه دارد: 1. عقده ادیپ که سازه بنیادین او در تبیین دین است؛ 2. پدیده‌هاى ویژه دینى مانند مراسم انسان‌هاى اولیه و شکل‌گیرى سنت یهود؛ 3. نگرش منفى او به دین.

نقش عقده ادیپ

ارنست جونز مى‌گوید: «آنچه از پژوهش‌هاى دو دهه نخست روانْ‌تحلیل‌گرى درباره دین به دست مى‌آید آن است که زندگى دینى نمایشى است درباره سطحى جهانى از عواطف، ترس‌ها و آرزوهایى که در ارتباط کودک با والدین پدید مى‌آیند. به باور جونز، به کمک همین بینش، پنج ویژگى را که دانشمندان در پى آشکارسازى آن در دین بوده‌اند، مى‌توان تبیین کرد: 1. تمام ویژگى‌هایى که به نظام معنوى خاص نسبت داده مى‌شود و نیز بازخوردهاى هیجانى درباره آن؛ 2. نگرانى ترسناک درباره مرگ؛ 3. احساس معنا و ارزش‌هاى متعالی؛ 4. پیوند با اخلاق؛ 5. احساس بى‌کفایتی؛ یعنى اعتقاد به گناه و جرم.

روبرت کَیْسى همانند ارنست جونز، رفتار دینى یک پیرزن را دلیل بر آرزوهاى طولانى‌مدت درباره پدر و نیرومندى او در نظر مى‌گیرد. سرانجام، رفتارهاى دینى کنت نیکلاس لادوینگ زنیزندرف در زمره تصعیدهاى یک پاى‌تیست به شمار مى‌آیند و به عنوان انشعاب‌هاى بالقوه مرحله ادیپى و نیز صورت‌هاى نادر عقده ادیپ در نظر گرفته مى‌شود. فیستر درباره زینزندرف که پاى‌تیستى پروپاقرص بود، مى‌گوید لیبیدوى دینى زینزندرف، به «حفره کناری» بدن اختصاص یافته بود.

 
 
                                                                                   

 

  • فاطمه حسینی پناه
  • ۰
  • ۰

ویلیام جیمز

مبانی فکری ویلیام جیمز

ویلیام جیمز روان شناسی تجربی و واقع گرا و فیلسوف معروف پراگماتیمس از مهم‌ترین مروجان سنت آمریکایی این مکتب است. او از دانشگاه هاروارد در پزشکی فارغ التحصیل شد، همانجا به مقام دانشیاری در کالبدشناسی و فیزیولوژی و سپس استادی فلسفه و پس از آن استادی روان شناسی رسید. وی که در آثارش گرایش فلسفه و روان شناسی را به هم آمیخته است، نخستین آزمایشگاه روان شناسی را در امریکا در هاروارد برپا کرد. علاوه بر انواع تجربه دینی، اصول روان شناسی (15) و پراگماتیسم (16): نام جدیدی برای شیوه‌های تفکر از آثار دیگر جیمز است.

جیمز که در محیطی پروتستانی بزرگ شده بود، دارای دغدغه‌های دینی بود و خود وی از جهت عاطفی دلبستگی و گرایش خاصی به احوال دینی داشت. چاپمن (17) درباره آثار او می‌گوید: در پس زمینه‌ی تمام آثار او کشش دینی بزرگی هست ... که تمام زندگی و ذهن او را در اختیار می‌گیرد و یک اثر بزرگ را در جهان به نتیجه می‌رساند ( وولف، ص 652 ). او در کتاب انواع تجربه دینی نیز با حالات احترام آمیز عرفانی درباره خود می‌گوید: خمیره ذاتی من تقریباً به طور کامل به التذاذات روحانی وابسته است (James, 2002).

او بر اساس دیدگاه پراگماتیسمی‌‌اش معتقد است که حقیقت بودن هرچیز در گرو مطلوبیت آن در عمل است و یک عقیده وقتی رضایت بخش عمل می‌کند که به وسیله تجربه تأیید شود. از نظر پراگماتیسیم تنها آزمون حقیقت محتمل این است که باید چیزی باشد که بهتر ما را هدایت کند، چیزی که بهتر از همه با هر جزء زندگی جور درآید و با مجموع مقتضیات تجربه، بدون حذف چیزی از آن تلفیق شود ( جیمز، 1370، ص 61 ). او در جای دیگر می‌گوید: « اگر زندگی‌ای هست که واقعاً بهتر است به آن بپردازیم و اگر نظری هست که اعتقاد به آن ما را در پرداختن به آن زندگی کمک می‌کند، آنگاه « واقعاً برای ما بهتر » خواهد بود که به آن نظر اعتقاد آوریم، مگر اینکه در واقع اعتقاد به آن نظر به طور ضمنی با منافع حیاتی بزرگ‌تر ما برخورد نماید ( James, 1890, p. 128 ). او می‌گوید: « حقیقت چیزی نیست جز اینکه تصورات تا آنجایی حقیقی‌اند که ما را در ایجاد رابطه رضایت بخش با دیگر بخشهای تجربه مان یاری رساند. هر نظری که ما را کامیابانه از قسمتی از تجربه مان یاری رساند چیزها را به گونه‌ای رضایت بخش به هم ربط دهد، ایجاد تضمین کند، امور را ساده کند و در نیروی کار صرفه جویی به عمل آورد، به همان اندازه حقیقی است و به گونه‌ای ابزاروار حقیقی است » ( جیمز، 1372، ص 40 ).
                                                                         

 جیمز آثار رضایت بخش یک عقیده را حالتهای لذت، آرامش ذهن و روان، برخورد سازنده با زندگی و صفات سالم شخصیت می‌داند و خواستار حفظ همه چیز است و هم خواستار پیروی از منطق، هم حواس و هم به حساب آوردن متواضعانه‌ترین و شخصی‌ترین تجارب. او تجارب عرفانی و رازوارانه را، اگر نتایج عملی داشته باشد به حساب می‌آورد. وی می‌گوید پراگماتیسم گرچه به واقعیتها علاقه مند است، از تعصب ماده گرایانه‌ای که تجربه گرایی معمولی بدان دچار است به دور است ... « اگر ثابت شود که نظرات خداشناسی در زندگی فرد، دارای ارزش‌اند، آنها برای پراگماتیسم حقیقی یعنی به اندازه ارزششان خوب هستند

جیمز در تعریف دین نیز نگاهی تجربی دارد و می‌گوید بسیاری از فیلسوفان دین تلاش کرده‌اند تعاریف زیادی برای دین ارائه نمایند، اما هیچ یک نتوانستند جوهر و ذات واحدی را برای دین تعیین نمایند و حداکثر ویژگیهای دین را بیان کرده‌اند. او می‌گوید نمی‌توان به جوهر دین رسید، بلکه تنها می‌توان ویژگیهای آن را نشان داد، پس نامی است برای مجموعه‌ای از این ویژگیها. واژه دین بر یک اصل و یا گوهر واحد دلالت ندارد بلکه نامی است برای مجموعه‌ای از چیزها (James, 2002, p. 26). دین عبارت است از: احساسات، اعمال و تجارب شخصی انسانها که در عالم تنهایی شان اتفاق می‌افتد، به گونه‌ای که خودشان را در ارتباط با آنچه امر الهی تلقی می‌شود، می‌یابند (James, 2002, p. 52). او گوهر دین را احساسات و سلوک عملی ادیان می‌داند و درباره حیات دینی که بارها از آن سخن می‌گوید معتقد است که حیات دینی به طور گسترده به دنبال آن است که شخص را استثنایی و غیرعادی بسازد.

جیمز در یک جمع بندی که از حیات دینی ارائه می‌دهد می‌گوید به طور کلی در گسترده‌ترین شیوه‌ی ممکن ویژگیهای حیات دینی بر حسب دریافت ما، این باورها نهفته است ( آذربایجانی، 1378، ص 54 ):
1. دنیای دیدنی، بخشی از عالم معنوی‌تر است که ارزش و معنای خود را از آن دریافت می‌کند.
2. وصال یا ارتباط قرین با هماهنگی با آن عالم برتر، غایت حقیقی ماست.
3. دعا یا اتصال با روح عالم خلقت- خدا یا نظم کائنات- فرایندی است که در آن واقعاً کاری ( با ثمر ) انجام می‌شود و قدرتهای معنوی دارای آثار روان شناختی یا جسمانی در ما جریان می‌یابد.
4. زندگی مزه و طعم جدیدی می‌یابد، همچون موهبت الهی به شکل زندگی سرشار از نشاط شاعرانه یا بهجت دلیرانه ظاهر می‌شود.
5. امنیت خاطر و آرامش باطنی ایجاد می‌شود که نتیجه‌‌اش در ارتباط با دیگران، اظهار احسان و عواطف بی دریغ است.

                                             

                                                                                                    

 

                           



همینطور،جیمز روان شناس، فیلسوف و هنرمند مهم آمریکایى در اوایل قرن بیستم بودمانند وبر، از (همدلى) و یا به عبارت دیگر (درون نگرى پدیدارشناختى) (phenomenological introspection) براى بررسى و شناخت پدیده هاى دینى استفاده کرد (Perry، ۱۹۳۵). هدف او یافتن قوانین روان شناختى حاکم بر رابطه دین و روان بود، و به عنوان یک عمل گرا به دنبال آن بود که کاربرد و ارزش عملى دین براى روان و شخصیت انسان را به اثبات برساند.
به خصوص، جیمز در صدد بود که آیا دین مى تواند احساس روحانى و معنویت ایجاد کند و در دست یابى به آرمان هاى انسانى مفید واقع شود (Wulff، ۱۹۹۱) و در نهایت به این نتیجه رسید: على رغم نامعقول و سخیف بودن نظریه ها و اعتقادات دینى، وجود دین به طور کلى مهم ترین عامل در زندگى انسان است (Henry James، ۱۹۲۰).                                         

  • فاطمه حسینی پناه
  • ۰
  • ۰

دانش روانشناسی رابطه مستقیمی با دین دارد. به همین سبب بنیان گذاران این دانش، همواره به بررسی مساله دین وتاثیرآن در روان انسان پرداخته اند. ازآن جمله می توان از "کارل گوستا یونگ" روان شناس سوئیسی وپایه گذار روانشناسی تحلیلی نام برد، که تحقیقات گسترده ای درحوزه دین شناسی انجام داده است. اوبرخلاف برخی از روان شناسان که منشا دین را امور غیرمعرفتی مانند عقده های روانی، ترس یا فقر می دانستند، باطرح نظریه الگوهای ناهشیار جمعی سعی کرد راهی نوین درمعرفت بشری به سوی دین ودینداری ارائه کند.

 

                                                                          

یونگ در رابطه با نگرش افراد به دنیای اطراف خود، به دونگرش اعتقاد داشت: " درون گرایی و برون گرایی"

 اوبراین باور بودکه هرفرد ازهر دونگرش برخوردار است، ولی معمولا یکی را بردیگری ترجیح می دهد. برون گرا با اعتماد به نفس وارد عمل می شود، درصورتی 

که درون گرا تامل می کند ودرمورد اینکه چه چیزی ممکن است رخ دهد می اندیشد. برون گرا فردی معاشرتی واجتماعی است، ولی درون گرا گوشه گیر و 

منزوی است. درون گرا به مطالعه کتاب وهنر گرایش دارد، درصورتی که برون گرا به ورزش وپایکوبی علاقه مند است. 

یونگ از نظریه پردازانی است که به تحلیل فرانسوی روان شناختی دین پرداخته است. دین شناسی وی به دلیل مسبوقیتش به دین شناسی فروید وعطف 

توجه به ابعاد گوناگون در دین پژوهی حائز اهمیت است.بسیاری از آرا یونگ درالهیات نوین مسیحی موثر افتاده است. دراین نوشتار از میان مباحث گوناگون

یونگ درخصوص دین، صرفا به تاملات روانشناختی وی در دین پژوهی توجه می شود.


ییونگ (Jung، ۱۹۳۸) اظهار داشت روان شناسى اگر مى خواهد انسان را بشناسد لازم است دین را مورد ملاحظه قرار دهد، چون دین صرفاً یک پدیده جامعه شناختى و تاریخى نیست، بلکه امرى است که براى تعداد کثیرى از مردم اهمیت شخصى بسیار زیادى دارد. یونگ (۱۹۳۲) براساس تجارب بالینى اش اظهار داشت: در بین تمام بیماران من که نیمه دوم عمر خود را مى گذراندند، آنان که به یک عقیده و نگرش دینى دست نیافته بودند، بهبود واقعى پیدا نکردند.۲
                                                                                      

  • فاطمه حسینی پناه